حالش را ببریم.....
چند روز پیش بابات توی بیمارستان کار داشت و ما مجبور بودیم توی ماشین بمونم تا بابایی کارش را انجام بده و برگرده . برای همین من پیشنهاد دادم : من : تا شما برین و برگردین خوبه من و رستا بریم بستنی بخوریم ... رستا : بستنی چه رنگی ؟؟؟ من : چه رنگی دوست داری بگیریم ؟ رستا : بستنی اقدی ( یعنی قهوه ای ) من : باشه برو بریم رستا : آره مامان بریم بخوریم و حالش را ببریم !!!!!! من : ...
نویسنده :
نگارينا
15:00